خلاصه داستان: وقتی مارگوت، دانشجوی سال دوم کالج با رابرت مسنتر قرار ملاقات میگذارد، متوجه میشود که رابرت آیآر.ال با رابرتی که او در مورد پیامهای متنی با او معاشقه میکرده است، مطابقت ندارد. کاوش تیغ تیز در مورد وحشت دوستیابی.
خلاصه داستان: در یک دهکده دورافتاده ایرلندی، یک فینبار آسیب دیده پس از یک عمر گناه مجبور به مبارزه برای رستگاری می شود، اما او حاضر است چه قیمتی بپردازد؟ در سرزمین مقدسین و گناهکاران، برخی از گناهان را نمی توان دفن کرد.
خلاصه داستان: "آنها دوباره کریسمس را عوض کردند. آیا رابطه هیلی و جیمز می تواند از کریسمس خانوادگی پرآشوب دیگری جان سالم به در ببرد یا آینده آنها با هم از پیست خارج شده است؟!"